عدالت؛ مهمترین موضوع فلسفه سیاسی
مصطفی زالی: بحثی که انتخاب کردهام، بحث خاصی از فلسفه سیاسی تحت عنوان نظریه عدالت است. از زمانی که جان رالز در سال 1971 کتاب «نظریهای در باب عدالت» را منتشر کرد، تا امروز، این موضوع به مناقشهبرانگیزترین بحث در فلسفه سیاسی معاصر تبدیل شده است.
مهمترین موضوعی که فلسفه سیاسی معاصر مورد بحث قرار میدهد، همین نظریه عدالت است. کتاب «نظریهای در باب عدالت» تقریبا به پرارجاعترین کتاب تاریخ فلسفه تبدیل شده و اگر بخواهید در گوگل اسکالر نگاه کنید، تعداد ارجاعات به این کتاب از هر کتاب دیگری در تاریخ فلسفه بیشتر است. این تعداد قابل مقایسه با کتابهای کانت و هگل نیست، لذا تأثیر معاصرش و مناقشهبرانگیز بودنش در فلسفه معاصر قابل انکار نیست.
پس انتخاب رالز به این جهت است که او مهمترین فیلسوف سیاسی معاصر است. نکته دیگری که وجود دارد این است که وقتی کتاب برخی فیلسوفان معاصر، بویژه فیلسوفانی را که سابقه تحلیلی دارند، باز میکنید، بدون تسلط به تاریخ مساله میتوانید آن را متوجه شوید اما رالز فیلسوفی است که اگر بخواهید مباحثش را به طور دقیق بفهمید، باید اشرافی بر نظریات لاک، هابز، روسو و بویژه نظریات کانت و حتی تا حدودی اسمیت و مارکس داشته باشید.
برخلاف بسیاری از فیلسوفانی که در مباحث معاصرشان هیچ رجوعی به تاریخ فلسفه ندارند، رالز کرارا به این فیلسوفان رجوع میکند و از این جهت، فیلسوفی است که به تاریخ فلسفه توجه دارد.
این موضوع به ما این امکان را میدهد که آنچه را که در تاریخ فلسفه خواندهایم یا میتوانیم بخوانیم، ذیل منازعه رالز برای بحث پیرامون یک مساله معاصر بازسازی کنیم.
شاید یکی از مهمترین جنبههای این بحث، این است که رالز یک تفسیر خاص از نقد دوم کانت ارائه میدهد. در واقع، تفسیر رالز از کانت به عنوان یک تفسیر خاص از فلسفه اخلاق کانت تلقی میشود.
اگر کسی اشرافی به نظریات لاک، هابز، روسو و اسمیت داشته باشد، درک مباحث این درس برایش جذابتر خواهد بود.
کسی که بخواهد مباحث این درس را بفهمد، باید به فلسفه سیاسی مدرنیته متقدم رجوع کند. در این درس، مسائل متنوعی مطرح میشود و مطالعه روسو و لاک و بویژه اسمیت که برای ما اندیشمند ناشناختهای است، اهمیت دارد.
رالز سال ۱۹۲۰ متولد شد و سال 1951 دکترای خود را گرفت و 1971 نخستین کتاب خود تحت عنوان «نظریهای در باب عدالت» را منتشر کرد. تا امروز هم این کتاب مهمترین کتاب رالز محسوب میشود.
بعد از آن، از فاصله ۱۹۷۱ تا چند سال بعد، او یکسری مقاله منتشر کرد و در دانشگاه هاروارد درسگفتارهایی داشت که در واقع بازسازی استدلالهای این کتاب و پاسخ به نقدهایی بود که به او مطرح میشد. سال 1993 کتابی به نام Political Liberalism منتشر کرد و به بازسازی برخی استدلالهایی که در «نظریهای در باب عدالت» مطرح کرده بود، پرداخت.
علاوه بر این، او یک کتاب دیگر نیز دارد به نام «عدالت به مثابه انصاف؛ یک بازگویی» که درسگفتارهای او در دانشگاه هاروارد است. این کتاب تقریبا همزمان با مرگ رالز در سال ۲۰۰۱ منتشر شده است.
کتاب دیگری هم دارد به نام «قانون مردمان» که این کتاب مکمل «نظریهای در باب عدالت» محسوب میشود. موضوع نظریه عدالت، عدالت سیاسی و اجتماعی درون یک جامعه خاص است؛ یعنی جامعهای که ذیل یک قانون اساسی قرار دارد، اگر بخواهد نهادها و مناسباتش عادلانه باشد، رالز برای آن جامعه نظریهای طراحی میکند به نام نظریه عدالت.
رالز در «قانون مردمان» سعی میکند یک تئوری برای عدالت بینالملل مطرح کند. او در ابتدای نظریه عدالت خودش توضیح میدهد موضوع نظریه عدالت من یک دولت است با یک قانون اساسی خاص. پس اساسا این نظریه آنجایی موضوعیت مییابد که ذیل یک قانون اساسی بخواهد اجرا شود. چون ما قانون اساسی بینالمللی نداریم، نظریه عدالت جهانی هم نداریم. قانون مردمان به عنوان مکمل این بحث مطرح میشود.
من در ادامه اشارهای خواهم داشت به تکوین اصطلاح عدالت توزیعی و وارد متن رالز خواهم شد. مساله کتاب «عدالت به مثابه انصاف؛ یک بازگویی» صرفا عدالت توزیعی نیست؛ نظریه عدالتی مطرح میکند که بخشی ناظر به عدالت سیاسی است و بخشی ناظر به عدالت توزیعی که درباره اصطلاحات مربوط به آن در ادامه توضیح خواهم داد.